درمان قطعی؛ بدون درد، خون‌ریزی و ‌برگشت

۱- در زبان شیرین فارسی برای پیوندِ مضاف و مضاف‌الیه یا موصوف و صفت، کسره بین آن‌ها قرار می‌گیرد: لیوانِ من، انسانِ خوب؛ پس "لیوانه من" یا "انسانه خوب" چی؟ -نداریم!
۲- در زبان شیرین فارسی، وقتِ شکسته‌نویسی (نوشتن ِجملات به‌صورت محاوره‌ای آن‌ها)، "است/هست" به "ه" کوتاه می‌شود؛ پس "حالش خوب است" می‌شود: "حالش خوبه"؛ یعنی که "حالش خوبِ" چی؟ -نداریم! همین‌طور بعضی فعل‌های دیگر:
"بشَوَد"--->"بـِشه" (و نه "بـش ِِ""می‌رود"--->"می‌ره" (و نه "می‌ر ِ").

۳- در همین زبان شیرین و باز در همان‌وقتِ شکسته‌نویسی، وقت صحبت از/اشاره به چیز ِمعرفه (مشخص) باز از "ه" استفاده می‌کنیم: اون دختره (که گفتم)، اون‌کتابه (که خریده بودم)، همون‌مداده (که شکسته پس در این‌معانی، "اون‌دختر ِ"، "اون‌کتابِ" و "همون‌مداد ِ" هم... آاباریکلا... نداریم!

۴- راه تشخیص که "ه" نیاز داریم یا نه: اگر موارد ۲ و ۳ بود، نیازه (یعنی نیاز هست!)، در غیر این‌صورت غلط می‌کنید که "ه" بگذارید؛ (برنخوره! (یعنی برنخورَد!) غلط را به‌معنی افغانی آن، اشتباه بگیرید لطفا!)

۵- راه تشخیص دوم که "ه" نیاز است یا نه: استفاده از مورد ۱؛ یعنی که چون مضاف‌ و مضاف‌الیه

نازنینش یا صفت و موصوف عزیزش طاقت دوری از هم ندارند، همیشه با هم می‌آیند. بنابراین اگر

کلمه‌ای که می‌خواهید تهِ آن "ه" بگذارید کلمه‌ی دیگری پشت خود دارد که نمی‌شود بینشان فاصله

انداخت، "ه" نگذارید: "بارون ِ خوش"؛ درمقابل ِ "بارونه": "باران است".

۶- درصورتی که راه‌های ۴ یا ۵ را نفهمیدید -یا فهمیدید اما کمکی نکردند!ـ برعکس ِآن‌چه در ذهن دارید عمل کنید؛ اگر می‌خواهید "ه" بگذارید، نگذارید وگرنه بگذارید!

 

 

 

دوره‌ی پیشرفته!: محل‌های دیگر مشاهده‌ی پسوند "ه":

صفت نسبی: روزه، سده، باده

اسم‌ِ تشبیه:‌ دسته، دهنه، لبه

اسم ِابزار: ماله، گیره، تابه، شانه

صفت ‌مفعولی: گداخته، بسته، سوخته

صفت فاعلی (به‌صورت –نده): راننده، پرستنده، دونده

صفت/قید (به‌صورت –انه): جوانمردانه، زنانه

اسم‌ از صفت: جوانه

اسم‌ مکان: آباده

حاصل‌مصدر: مویه، خنده

تحقیر/تصغیر: پسره، مرتیکه

....

و البته یادمان نرود که "ه" در بعضی کلمات، مخصوصا اسم‌ها، پسوند نیست بلکه جزء خود کلمه است: سینه.

نظرات 12 + ارسال نظر
اسرین 15 شهریور 1389 ساعت 09:15

چه بانمک
دیروز داشتم به این موضوع فکر می کردم. داشتم فکر می‌کردم برای نوشتن محاوره‌ای دستورالعمل داریم؟
حالا واقعا جایی این دستورالعمل نوشته شده؟

شهرام 15 شهریور 1389 ساعت 16:37

اتفاقن یه چند وقتی منم برام جالب شده بود که چی شده که جدیدن مد شده برای ترکیب اضافی هم از "ه" استفاده میشه

میدونم که ناراحت نمیشی اگه لینکه این (اااااا ببخشید لینک این) :) مطلب رو بذارم تو فیسبوک

[ بدون نام ] 15 شهریور 1389 ساعت 20:49

به اسرین: خوب قبل از این که اینترنت و بلاگ و اینا پیدا بشه،‌یه صد سالی بود که نویسنده‌های ما شکسته هم داشتن می‌نوشتن!

به شهرام: ناراحت چرا!؟ خیلی هم بهتر... کلی کتاب گرفتم برات جمع‌ شده هی؛ ببینم این یکی‌دو هفته‌ای می‌شه بفرستم برات.

شهرام 16 شهریور 1389 ساعت 13:28

رضا جان دمت گرم
نمک پروردتیم
با این کارت ما ساکنان مناطق محروم (فقر فرهنگ فارسی) کلی به جونت دعا میکنیم.
راستی من به ذهنم اومد که من هم دقیقن میتونم همین کار رو البته برعکسش رو بکنم.
اگه احیانن کتابی که ایران در دسترس نیست رو خواستی من از خدامه که برات ازینجا تهیه کنم.

خوبه که شما هم می‌تونین طعم تلخ فقر رو بچشید!
قربونت. تو که لطف داشته‌ی همیشه؛ اگه چیزی بود می‌گم. مرسی.

hajagha 16 شهریور 1389 ساعت 16:27 http://www.hajagha.net

سلام
جسارت نباشه، درباره‌ی بند ۲، یک انتقاد کوچولو دارم.
«است» با «هست» فرق دارد. اولی، معنی «بودن» می‌دهد، دومی، «وجود داشتن» مثل انگلیسی ِ is و there is.
تنها جایی که «هست» به جای «است» به کار می‌رود، صیغه‌ی جمع است. یعنی به جای اینکه بگوییم «نیما و شهاب شاگردان این کلاس استند» می‌گوییم «... هستند»

البته اشتباهی که در اولین پرانتز بند ۴ کرده‌ای، به نظرم «لپی» بوده است! چون در بند ۵ به درستی نوشته‌ای «نیاز است».

لازم به نوشتن نیست، ولی اینها را نوشتم صرفاً شاید، خواننده‌ای ندانست و چیزکی یاد گرفت و روزی به دردش خورد و یاد نیکی از حاجاقا کرد. همین کاری که ما برای سپاسگزاری از تو خواهیم کرد!

مرسی از توضیحاتتون اما من نخواستم وارد اون بحث مفصل بشم که کدومشون کدومه و فقط داشتم می‌گفتم که یه شکل کوتاه‌شده‌ی هردوشون "ه" می‌شه تو صیغه‌ی سوم‌شخص مفرد.
اما اگه کمی وارد است و هست هم بخوایم بشیم،‌ باید بگم که اختلاف‌ها تو این زمینه زیاده اما ما دیگه خیلی جاها جای همدیگه استفاده‌شون می‌کنیم مثلا برای تاکید:
-اون خیلی خوب نیست.
-چرا! هست!
طبیعیه که این "هست"، ربطی به وجود داشتن ندارد و فقط برای تاکید این‌جور شده؛ این تو نوشته‌ی شما هم هست: "هِ" "نیازه" رو ترجیح داره که به "هست" برگردونیم؛ یعنی که نیازی وجود داره! پس حالا که انقدر مصطلحه خیلی سخت نگیرین مخصوصا که سختی ِتلفظِ "ه" تو اولِ "هست" به‌دلیلِ نیاز به دمش زیاد اون می‌تونه/می‌تونسته دلیل خوبی واسه تبدیلش به "است" بوده یا باشه. و به‌همین‌دلیل هم، تبدیل فقط یه صیغه‌ی سوم‌شخص‌جمع‌ای که شما نوشته‌ین (استند به هستند) چندان منطقی به‌نظر نمی‌رسه و گرچه که اصلا نمی‌دونم شما اینو از کجا درآورده‌ید.

سعید 16 شهریور 1389 ساعت 20:32

من در کلاس استم (کلاسم)
تو در کلاس استی(کلاسی)
او در کلاس است (کلاس است)
ما در کلاس استیم
شما در کلاس استید (کلاسیم)
آنها در کلاس هستند (کلاسند)

چه جالب! یعنی شما وقتِ حرف‌زدن، اگه بخواین این جمله رو بگین،‌ تو سوم‌شخص‌مفرد‌ش همونجور می‌گین: "کلاس است"!؟
و چرا اول‌شخص جمعتون هم شکسته‌ نداره!؟
کلا حواستون بوده چی نوشته‌ین!؟

م.ایلنان 16 شهریور 1389 ساعت 21:23 http://www.mimilnan.wordpress.com

آن بنده های خدایی که دچار سردرگمی و تشتت شده اند خیلی هم در این بین مقصر نیستند کافی است مصوبات فرهنگستان زبان مقایسه شود با تصویبات کارگروهی که به همت مجله ی خلد آشیان آدینه تشکیل شد و به یاد دارم که اگر چه ماحصل آن جلسات در مجله می آمد اما دعوا ها و درگیری ها طولانب بود و سر دراز داشت. کتاب های فارسی مدارس در این بین تنها راه هایی به ناکجا آباد شده اند.

درگیری باید باشه و طبیعی هم هست که باشه تا بالاخره نظرات از یه‌ جایی شروع کنه به هم‌گرا شدن.

salar 16 شهریور 1389 ساعت 22:21 http://heavenlight.blogfa.com

نمشناسمت اما مطلبتو تو گودره :دی نه یعنی گودرِ بهمن خوندم...
خیلی حال کردم، کاش ادامه بدی بحث های دیگه نه یعنی دیگِ رو هم...

خدا رو شکر! چه سعادتی! شما همه‌ی بلاگ‌نویسا رو می‌شناسین یعنی جز من!؟

ف 17 شهریور 1389 ساعت 07:26

رضا ببخشید ولی من به جای اینکه از این مطلب چیزی یاد بگیرم از ته دل قهقهه می‌زدم .... پیش خودم فقط تصور کردم که چه احساسی داشتی موقع نوشتن... از آبریکلای آخری که نوشتی واقعا مشهوده....
رفیق.. دمت گرم و قلمت سلامت!

این مطلب که برای چیزیادگرفتن نبود که رفیق!
هیچی! احساس کدومه!؟ خودمو می‌کشم اگه چیزی مشهود باشه!

مریم 18 شهریور 1389 ساعت 01:30

قبلا یه بار شفاها این توضیح رو به من داده بودی و سعی میکردم به کار ببندمش که خیلی هم به کار میاد. مرسی باز. و اینکه وقتی مطلبت تموم شد، با خودم گفتم.. آخ که اگه جای سینه میگفتی ممه! چییییی می شد! ( پیرو جریانات لولویی اخیر )

کدوم مریمین شما که اینا رو قبلا شفاهی توضیحتون داده‌م!؟
البته که سینه معانی گسترده‌تری از ممه داره؛ یادم نیست توضیحات شفاهی‌شو شما داده‌ین یا نه! اما به‌هرحال -جدا از این که ما پیرو جریانات هیچ وقتِ اخیر نبوده‌ایم!- اون هم چیزی نمی‌شد!

اسرین 19 شهریور 1389 ساعت 11:35

منظورم این نوع نوشتن نبود، منظورم دستورالعملش بود.

خوب همون شده دستورالعمل دیگه!

محمود 1 مهر 1389 ساعت 16:36 http://garshi.persianblog.ir/

خوب بود. خوشمان آمد. دست شما نکند درد!
آخ مرسی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد