در واقعیت، داستانی نظیر چریکهی تارا رخ نمیدهد و بدا به حال واقعیت که اینهمه از شعر و شور و تخیل و عاطفه خالی شده. ممکن است تارای واقعیت امروزی، ظرفیت فکری تارای این فیلم را نداشته باشد، ولی تماشاگر نمیتواند واقعیت بخواهد و به واقعیت نظر نکند؛ اگر به تارای واقعیت امروزی فرصت اندیشیدن و ابرازش داده نشده معنیاش این نیست که اصلا این ظرفیت را ندارد. در وجود هر تارای واقعی امروزی، تارای چریکهی تارا زنده است. از طرفی اگر ظرفیت فکری تارای واقعی امروزی را بخواهید باید شرایط مناسب طرح واقعیات واقعی زندگیش را هم بدهید. نمیتوانید همهی امکانات را از فیلمساز بگیرید و بعد بپرسید چرا مصلحتهای مرا به جای واقعیت نشان نمیدهی؟ وقتی شرایط مناسب نیست هر کس به دری میزند؛ من برمیگردم به سنت گوسانها، چریکه میگویم که حتی آن را هم بر پرده نمیبینید...
بهرام بیضائی
------------------------
پینوشت:
cine- و mov- ریشههای حرکتاند (ریشههای حرکت!!) و سینما و موویِ مُردهیِ این سالهای ما نمیتوانند روزی داشته باشند که جشناش گرفت یا به آن بالید.
salam
mamnon ghashang bod
:)
سلام - من هم به کار بیضایی علاقمندم - مجموعه آثارش رو تقریبا خوندم و دیدم به جز دو تا تئاتر: شب هزار و یکم / و مجلس شبیه - که متن اولی رو خوندم (+ هزارافسان ) اما بنا به تجربه ی کار کوتاهی که تلاش می کنم در آینده نزدیک انجام بدم (فیلم کوتاهی بر اساس درک من از فرم تعزیه، تعزیه مدرن به زعم خود بیضایی) خیلی مشتاقم که نسخه ی تصویری اون دو تا کا رو گیر بیارم. شما در دسترستون نیست؟
dionysous1@gmail.com
نه متاسفانه؛ هر دو فیلمبرداری هم شدن؛ دو اپیزود شب هزارویکم تدوین هم شد اما اپیزود سوم و مجلس شبیه بهخاطر گرفتاریهای زیاد و دلایل دیگه موند. شاید تا قبل از کار شما، که حتما خیلی خوب از آب درمیاد، باز به یه جاهایی برسن.