در واقعیت، داستانی نظیر چریکهی تارا رخ نمیدهد و بدا به حال واقعیت که اینهمه از شعر و شور و تخیل و عاطفه خالی شده. ممکن است تارای واقعیت امروزی، ظرفیت فکری تارای این فیلم را نداشته باشد، ولی تماشاگر نمیتواند واقعیت بخواهد و به واقعیت نظر نکند؛ اگر به تارای واقعیت امروزی فرصت اندیشیدن و ابرازش داده نشده معنیاش این نیست که اصلا این ظرفیت را ندارد. در وجود هر تارای واقعی امروزی، تارای چریکهی تارا زنده است. از طرفی اگر ظرفیت فکری تارای واقعی امروزی را بخواهید باید شرایط مناسب طرح واقعیات واقعی زندگیش را هم بدهید. نمیتوانید همهی امکانات را از فیلمساز بگیرید و بعد بپرسید چرا مصلحتهای مرا به جای واقعیت نشان نمیدهی؟ وقتی شرایط مناسب نیست هر کس به دری میزند؛ من برمیگردم به سنت گوسانها، چریکه میگویم که حتی آن را هم بر پرده نمیبینید...
بهرام بیضائی
------------------------
پینوشت:
cine- و mov- ریشههای حرکتاند (ریشههای حرکت!!) و سینما و موویِ مُردهیِ این سالهای ما نمیتوانند روزی داشته باشند که جشناش گرفت یا به آن بالید.
۱- در
زبان شیرین فارسی برای پیوندِ مضاف و مضافالیه یا موصوف و صفت، کسره بین آنها
قرار میگیرد: لیوانِ من، انسانِ خوب؛ پس "لیوانه من" یا "انسانه خوب" چی؟ -نداریم!
۲- در زبان شیرین فارسی، وقتِ شکستهنویسی (نوشتن ِجملات بهصورت محاورهای آنها)،
"است/هست" به "ه" کوتاه میشود؛ پس "حالش خوب است"
میشود: "حالش خوبه"؛ یعنی که "حالش خوبِ" چی؟ -نداریم! همینطور بعضی فعلهای دیگر: "بشَوَد"--->"بـِشه" (و نه "بـش ِِ")؛ "میرود"--->"میره" (و نه "میر ِ").
۳- در همین زبان شیرین و باز در همانوقتِ شکستهنویسی، وقت صحبت از/اشاره به چیز ِمعرفه (مشخص) باز از "ه" استفاده میکنیم: اون دختره (که گفتم)، اونکتابه (که خریده بودم)، همونمداده (که شکسته)؛ پس در اینمعانی، "اوندختر ِ"، "اونکتابِ" و "همونمداد ِ" هم... آاباریکلا... نداریم!
۴- راه تشخیص که "ه" نیاز داریم یا نه: اگر موارد ۲ و ۳ بود، نیازه (یعنی نیاز هست!)، در غیر اینصورت غلط میکنید که "ه" بگذارید؛ (برنخوره! (یعنی برنخورَد!) غلط را بهمعنی افغانی آن، اشتباه بگیرید لطفا!)
۵- راه تشخیص دوم که "ه" نیاز است یا نه: استفاده از مورد ۱؛ یعنی که چون مضاف و مضافالیه
نازنینش یا صفت و موصوف عزیزش طاقت دوری از هم ندارند، همیشه با هم میآیند. بنابراین اگر
کلمهای که میخواهید تهِ آن "ه" بگذارید کلمهی دیگری پشت خود دارد که نمیشود بینشان فاصله
انداخت، "ه" نگذارید: "بارون ِ خوش"؛ درمقابل ِ "بارونه": "باران است".
۶- درصورتی که راههای ۴ یا ۵ را نفهمیدید -یا فهمیدید اما کمکی نکردند!ـ برعکس ِآنچه در ذهن دارید عمل کنید؛ اگر میخواهید "ه" بگذارید، نگذارید وگرنه بگذارید!
دورهی پیشرفته!: محلهای دیگر مشاهدهی پسوند "ه":
صفت نسبی: روزه، سده، باده
اسمِ تشبیه: دسته، دهنه، لبه
اسم ِابزار: ماله، گیره، تابه، شانه
صفت مفعولی: گداخته، بسته، سوخته
صفت فاعلی (بهصورت –نده): راننده، پرستنده، دونده
صفت/قید (بهصورت –انه): جوانمردانه، زنانه
اسم از صفت: جوانه
اسم مکان: آباده
حاصلمصدر: مویه، خنده
تحقیر/تصغیر: پسره، مرتیکه
....
و البته یادمان نرود که "ه" در بعضی کلمات، مخصوصا اسمها، پسوند نیست بلکه جزء خود کلمه است: سینه.
یکی (دیگه) از ایرادای ما پوزخندزدن به کتابای روانشناسی بازاریه -و خوانندههاشون؛ خیال میکنیم خیلی سطحپایین و احمقانهان؛ خیال میکنیم چیزایی که توشون نوشته یا مزخرفه یا ما همهشونو ازبَریم؛ اما واقعیت اینه که اونا دستکم برای جامعهی ما سطحپایین بهحساب نمیان؛ ما تو جامعهای زندگی کردهیم که هیچکدوم ِهمون چیزای ساده رو هم به ما یاد ندادهن و یاد نگرفتهیم؛ بنابراین فقط خیال میکنیم که بلدیمشون. کدوممون یکی از این سه تا رو که من همین امروز تو یکی از این کتابا دیدم، سعی کرده تو ذهنش فرو کنه؟
مهربانبودن را به محقبودن ترجیح دهید.
خیال کنید همه روشنفکرند جز شما.
کولیبازی و قشقرق را به بلوغ و پختگی بدل کنید.
روز سردیست
اصلا فکر روشنکردن بخاری
یا پوشیدن ژاکت دیگری نیستم
یا فکر کنار پنجره ایستادن
و منتظر باران شدن
که امروز باران نخواهد بارید
فردا میبارد
و اصلا نمیپرسم
اینساعت
چندساله شدهام
گاهی تنها کافیست
بنشینی و
فکر کنی که
روز سردیست
سامر ابوهواش
صابلاگ