با سرشاری کامل یک دلو
با این چراغ و آویزههای طلا
بر صحراهای پربرف
با جادهای که در آن رانده میشود
اسبی که اینجا نیست
...با تو که مرا نهان میکنی
زیر پوششی از تنت
جهان را آغاز میکنم از نو
پل الوار
سیمین بهبهانی
چون است حال بستان ای باد نوبهاری کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن مرهم بهدست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا برقعی فروهِل ورنه به شکل شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است زیر دامن یا گل در آستینت یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت تو در میان گلها چون گل میان خاری وقتی کمند زلفت، دیگر کمان ابرو این میکشد بهزورم، وان میکشد بهزاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری
ز اول وفا نمودی چندان که دل ربودی چون مهر سخت کردم سست آمدی بهیاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست درمان درد سعدی با دوست سازگاری
گر بخوای بوسُم ندی بهزور میستونُم
آدم حاشیهم و ظرایف؛ کُشتهی آدمای ظاهرا بیاهمیت یا کماهمیت، اما مهم که هیچوقت دیده نمیشن؛ کشتهی تیتراژ تهِ فیلمام وقتی که نوشتهها هی ریزتر و ریزتر میشن؛ تا وقتی که اونقدر ریز که دیگه انگار بهنظر تموم شدهان؛ تصویر یهدست سیاه میشه اما سکوت میگه که اسمهای دیگهای هم هستن که هستن حتی اگه تو نبینیشون تو این سیاهی.
اون روزایی که جشنواره نباید رفت هزار تا مسیج و زنگ و میل زدهین که: کارت دعوت و مهمان و بلیط مجانی و فلان و فلان هست! حالا که تموم شده و میگم بریم این اپرای عروسکی یکیتون میگه مگه تحریم نیس!؟ اون یکی میگه: تا آخر بهمن اصلا جایی نمیرم من و آخری میگه: ای بابا مگه نمیدونی همه چی تا عید تحریمه!؟
درمیآوری، درمیآوریم، درمیآورید
بارانی، ژاکت، کت، بلوز
پشمی، نخی، کنفی
دامن، شلوار، جوراب، لباس ِزیر
گذاشته، آویخته، انداخته به پشتِ صندلی،
انداخته از لتهی پاراوان؛
فعلا پزشک میگوید چیز جدیای نیست
خواهش میکنم لباس بپوشید، استراحت کنید، سفر بروید
بخورید، درصورتیکه، قبل از خواب، بعد از غذا
سه ماه دیگر مراجعه کنید، یک سالِ دیگر، یکسالونیم ِدیگر؛
دیدی، تو فکر کردی، ما نگران بودیم
شما گمان میکردید، او شک میکرد
دیگر زمانِ شالوکلاهکردن
دیگر زمانِ بستن ِدکمهها با دستهای لرزان
بندِ کفشها، دکمههای فشاری، زیپها، قلابِ کمربند
کمربندها، دکمهها، کراواتها، یقهها
دیگر از آستینها دربیاورید، از ساکها، از جیبها
شالگردنِ مچالهشده، خالخالی، راهراه، گلدار، چهارخانه
که مدت استفاده از آن ناگهان تمدید شده است.
ویسواوا شیمبورسکا
شهرام شیدایی/چوکا چکاد
نونپنیرسبزی، باقالیپلو با ماهیچه، دو پرس کوبیده، برگ، بهانضمام تمام مخلفات ممکن؛ شرط که میبندین با یه آدم تازهخوبشدهی اشتهاشسرجاشبرگشته نبندین!