-
یاد اون حرفا بهخیر
16 مرداد 1389 20:38
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 حالا نبود. نوری بود. عاشورپور بود. عاشورپور میرفت و میاومد و نوری رو دست مینداخت. عاشورپور صمیمی بود. نوری مغرور بود. تاب شوخیای عاشورپور رو نمیآورد. عاشورپور و ترانههاش رو بیشتر دوست داشتم. از نوری دلخور بودم. تازه بوسه رو از ترانههاش حذف کرده بود که بتونه...
-
عبور
14 مرداد 1389 12:27
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 از خشکیهایش دل بریدهام مرا به آب جهان بمیران تا مرگ زندگی کند در رگهای مکندهای که از روی راین میگذرند هی ببوسمت و پرندهها روی مرزهای شورشی تنات با صدای شکسته بخوانند توی دهانم تخمگذاری کن که از حلق من به این خلق مشتهای روبههوا تنها تاریخی شکستهبسته...
-
[ بدون عنوان ]
10 مرداد 1389 23:46
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 شب پریشان میخرامد...
-
اسبهای آسمان خاکستر میبارند
2 مرداد 1389 20:16
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 کتابی بود که پــــارسال (این را باید همینطور کشیده خواند تا فرق کند با "پارسال"ای که هرروز بر زبان است؛ تا معنی ِدرستش را دهد) درآمد و خوانده –و حتی دیده- نشد. البته که نمایشنامه بود و نمایشنامه برای اجرا نوشته میشود اما این دلیلی نیست که نتوان آن را...
-
چی باعث میشه...؟
25 تیر 1389 22:40
-
حتا شما دوست عزیز!
22 تیر 1389 21:33
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 باتوجه به این که تا زمانِِ اختراع ِمسنجر، ما –همه- رویِ کیبُرد، دربهدر، تکبهتک، دنبال "اِم" و "تی" و "یو" و "دبلیو" و بقیهشون میگشتیم (یعنی این که تایپِ یهانگشتی ِلاتین هم بلت نبودیم چهبرسه به چندانگشتیش) و...
-
[ بدون عنوان ]
14 تیر 1389 19:41
-
[ بدون عنوان ]
9 تیر 1389 00:10
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 میخانه را بگشای در، کامروز مخمور آمدم نزدیکِ من نِه جام ِمی، کز منزلِ دور آمدم شهر ِپدر بگذاشتم، نقشی دگر برداشتم خود را چو ماتم داشتم، بیخود در این سور آمدم بودم قدیمی خویش ِتو، از مذهب و از کیش ِتو منزل به منزل پیش ِتو زآن شاد و مسرور آمدم درگاه و در بیگاه من،...
-
[ بدون عنوان ]
5 تیر 1389 13:50
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 دریا را سیـرـآب دِه از خود
-
دلتنگی ۱۵
1 تیر 1389 22:56
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 از سطح ِسنگ تو زمزمهیِ بادِ نهان بودی تو دانش ِآفتاب گشتی میراثِ ذرههایت را با زمزمهیِ نهانِ باد میبُردم با زمزمهیِ نهانِ باد من سطح ِسنگ میشدم که آرزویِ شکافبرداشتن از نیرویِ پنهانی ِیک گیاه را میمُردم رویا
-
برای سپینود
28 خرداد 1389 14:05
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بشنوید
-
[ بدون عنوان ]
25 خرداد 1389 23:47
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 موسیقی خوب را با بلندگوهای کامپیوتر نـشنوید
-
[ بدون عنوان ]
24 خرداد 1389 06:04
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ... هزار پله به دریا مانده است که من از عمر خود چنین میگویم. احمدرضا احمدی
-
نه از سر جوگیری...
20 خرداد 1389 01:27
-
[ بدون عنوان ]
17 خرداد 1389 22:25
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خواستین ایران رو بشناسید بیآرتی سوار شین آزادی-تهرانپارس رو؛ خبرای تهران رو خواستین بگیرین تاکسی بشینین از انقلاب تا فردوسی؛ دانشجوها را خواستین ببینین –البته فقط دختراشونو، پسراشون معلوم نیس کدوم گوریان همیشهی خدا!- سر ِوصال تا بعدِ کالج رو گز کنین؛ اگرم از...
-
حبیتک
15 خرداد 1389 21:54
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بشنوید بشنوید ببینید بهروزهای سرما و زمستان (باران) ۱ سنگفرش ِخیابان برکهای است و خیابانْ غرق آب دختر از خانهی قدیمیش بیرون میآید پسری میگویدش: چشمبهراهم باش و دختر چشمبهراهش میماند اما او میرود و...
-
[ بدون عنوان ]
15 خرداد 1389 13:52
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نیم قرنه که تهران ترافیک داره؛ وقتش نشده یه بهونهی کمیتازهتر واسه دیرکردناتون پیدا کنید!؟
-
[ بدون عنوان ]
11 خرداد 1389 20:56
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نکتهی کنکوری: S ِ آخر ِ SMS اولِ کلمهی SERVICE بهمعنی خدمات است؛ آنچه که شما میفرستید، میزنید، میکنید، مینمایید، میدهید یا میایئید، SM (بهمعنای پیام ِکوتاه) است!
-
جستجو
10 خرداد 1389 21:45
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ...و سرخی از لبان تو شیر از انگشتان من به یغما میرفت تا هر دو خاموش شوند ... محمد مختاری
-
جای شعر!
8 خرداد 1389 21:01
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 جماعتـیم مُجهز ِجمیع ِجدیدترین تجهیزاتِ جهان جواب نمیدانم اما که چرا هراَزچند جواب ِمسیجی چوناین میشود: «ببخشید شما!؟» و جوابِ مسیج ِجواب چوناین: «ئه! جیران جان! تویی جِدّن!؟ میبخشی! من همهی کانتکتهایم...
-
مدینه و مدنیت فهمیه راستکار
6 خرداد 1389 21:04
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 [...] -از محلهی فعلیتان بگویید . ]- نیشخند میزند] محلهی ما قرار بود از میدان ونک تا پارک ملت فعلی تبدیل به پارک شود ولی چندین مکان عمومی ساختند که علت اصلی تراکم و ازدحام اینجا شد. این شد که پارک روزبهروز کوچکتر شد. بیمارستان مادر، بیمارستان ارتش،...
-
[ بدون عنوان ]
6 خرداد 1389 19:56
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 هر کس بالاخره روزی مـیفهمد کـه -مثل بیسکویتهای استوانهای- قوطیهای کنسرو همیشه از آن طـرف باز میشوند
-
دریایی ۲۷
2 خرداد 1389 23:31
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 شب آفتاب نمیخواهد و آفتاب نمیخواهد از ستارهی صبح نشان همهمه برگیرد ستاره منتظر آفتاب میماند و آفتاب میماند که هر ستاره پر از انتظار و شب پر از ستارهی هر انتظار و انتظار پر از خواب آفتاب شود ستاره همهمه از آفتاب میخواهد و آفتاب نمیخواهد... یدالله رویایی
-
خواب خوشی برای زمستان
30 اردیبهشت 1389 10:52
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 همین که زمستان آمد به واگن کوچک سرخرنگی میرویم که بالشهای آبی دارد. با هم خوش میگذرانیم و در گوشهی مخملی واگن لانهای از بوسههای وحشی میسازیم. تو چشمانات را میبندی تا از پشت شیشه دهنکجی اشباح شب را که همچون انبوهی از شیطانها و گرگان سیاه پست و...
-
[ بدون عنوان ]
24 اردیبهشت 1389 22:49
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بشنـوید Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4
-
[ بدون عنوان ]
22 اردیبهشت 1389 23:45
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Ships that pass in the night, and speak each other in passing, Only a signal shown and a distant voice in the darkness; So on the ocean of life we pass and speak one another, Only a look and a voice, then darkness again and a silence. Henry Longfellow
-
برای هر روز حسین!
21 اردیبهشت 1389 22:51
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهای وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم گفتی به رنگ من گلی هرگز نبیند بلبلی آری نکو گفتی ولی ما نیز هم بد نیستیم تا چند گویی ما و بس کوته کن ای رعنا و بس نه خود تویی زیبا و بس ما نیز هم بد نیستیم ای شاهد هر مجلسی و آرام جان هر...
-
[ بدون عنوان ]
18 اردیبهشت 1389 15:54
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ز هجرش بس که در خود گم شدم آگاهیام ن بود که هر شب من کجا و او کجا و دل کجا باشد لبانت آنچنان بوسم که جایم بر لبان آید کنارت آن زمان گیرم که عمرم در میان...
-
[ بدون عنوان ]
16 اردیبهشت 1389 15:24
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 آن کهنهدرختم که تنم زخمـیِ برف است حیثیتِ این باغ منم، خار و خسی نیست Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 هـ . الف. سایه
-
[ بدون عنوان ]
14 اردیبهشت 1389 23:11
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 آن که شعورش به آنجا رسد که بهعالَم لذتی بیش از پوستکندنِ بادمجانِ سیاهِ صافی با پوستکن نیابد-که آنی بعد، با تماس ِنمک، پُرسروصدا به شبنم خواهد نشست- وقتش است که بمیرد.