-
پینوشت برای پست دیروز
25 آبان 1388 21:13
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خوب بالاخره همسر همکارم امروز فارغ شد و همکارم ناگزیر از ارتکاب امر شنیـع مرخصیگرفتن! مدیر وارد شد و سراغش رو گرفت و گفتیم که مرخصیه؛ پدر شده. گفت: یعنی چی -مگه خودش زایمان کرده که نیومده؟
-
بعضی از شما زنها چی میکشین از بعضی از ما مردها!؟
24 آبان 1388 22:37
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 همسر ِهمکارم بارداره و باید ده روز پیش زایمان میکرده اما هنوز که هنوزه بچه به دنیا نیومده و موضوع خطرناک شده حالا؛ بعد همکار من نهتنها تا حالا یه روز هم مرخصی نگرفته که هر روز خدا رو هم اضافهکار وایمیسه...
-
دیــــــــــوار
23 آبان 1388 23:01
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بسه... تو رو خدا بس کنید این کارهای احمقانهی کورکورانه رو؛ تعصب که شاخودم نداره آخه. چرا مسیج تحریمه هنوز!؟ مگه موبایل قطع نمیشد؟ مگه هنوز قطع نمیشه بهوقتش؟ چرا تحریمش نمیکنید پس؟ مگه اینترنت نا-بود نمیشه همونوقتا؟ چرا تحریمش نمیکنید پس؟ خوب، قرار بود...
-
فروغ بهتقطیع ِروشنا
22 آبان 1388 16:34
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ... روی خاک ایستادهام با تنم که مثل ساقهی گیاه باد و آفتاب و آب را میمکد که زندگی کند ...
-
آی آدمها...
21 آبان 1388 10:15
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خواستیم بگیم شماها که میخواین برین اونور آب لااقل این عقاید نژادپرستانهتونو تعدیل کنید که دیدیم همه رفتهن !
-
[ بدون عنوان ]
19 آبان 1388 22:16
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 I have never been one soul. Sixty trillion cells stagger Zigzag down the street Laughing, cussing, arguing, Singing-crying, living-dying, Sixty trillion cells –all drunk! Suji Kwock Kim
-
این مـرگ قسطـی
18 آبان 1388 20:53
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ندیدهایدش اگر، نامش را بیفزایید به نام همه آنها که دیگر نخواهید دید؛ مهدی سحابی را میگویم.
-
[ بدون عنوان ]
18 آبان 1388 20:24
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 برای نا-بود کردن تصویر مدیری که از صبح واسه قالب کردن یه پست رهات نکرده، هیچی بهتر از قرمزیِ تربچهی میون سبزیِ ریحون و جعفریای نیست که چند دقیقه بعد قراره برگاشون میون انگشت شست و اشارهت از ساقه جدا شن...
-
نقدی بر نقدی
16 آبان 1388 23:28
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 این نوشته نقدی است بر نقدی بر گفتمان سهرابکشی درپی ِ گفتگوی بیضایی با فرج بالافکن در بیبیسی خانم مختاریان عزیز -«در سرزمین ما هنوز کاربرد ِپژوهشها، در بسیاری از حوزهها و از بسیاری جهات براساس اصول علمی نیست.» نوشتهی شما اینطور شروع میشود. خوب آیا ممکن است...
-
[ بدون عنوان ]
15 آبان 1388 01:36
You can say anything you want, yes sir, but it's the goals that sing, they soar and descend... I bow to them... I love them, I cling to them, I run them down, I bite into them, I melt them down... I love words so much... The unexpected ones... The ones I wait for greedily or stalk until, suddenly, they drop... Vowels...
-
[ بدون عنوان ]
14 آبان 1388 02:19
سیزدهبهدر ِخود را چگونه گذراندید!؟
-
اصفهان؛ شهر مقنعه، دوچرخهی ۲۸ فونکس، رنو و ژیان -و البته هایده!
11 آبان 1388 18:48
سرخوشقدمزنان با زایندهرود در طول ِفروبردن ِخشکی روبهرویش...
-
غزل عاشقانهی ۳۱
7 آبان 1388 16:50
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 از درختانِ غار ِجنوب و آویشن ِلوتا تاجی بر تارکت میگذارم ای ملکهی کوچکِ استخوانهای من و ممکن نیست بیچنین تاجی باشی کز برای خاک بَلَسان و شاخوبرگ فراهم میآورد تو چون او که دوستت دارد از دیاران ِسرسبز میآیی از آنجا با خود آوردهایم گلی را که در خون ما میدود...
-
[ بدون عنوان ]
5 آبان 1388 23:29
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 وَلله خجالت داره! نه دو کلوم از زندگی میخالکف مینویسین، نه حرفی از چشمانسیاه بهمیون میآرید، نه چیزی از آفتابسوخته میگین، نه قصهی آرایشگر سیبری رو تعریف میکنید، نه ۱۲ رو با نمونهی قبلیش مقایسه میکنید، نه حرفی از اورگا میزنین که ربطش بدین به مغولها یا...
-
در ثانیهی پنجاه برای اسرین
5 آبان 1388 20:56
بشـــنوید
-
[ بدون عنوان ]
3 آبان 1388 21:18
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 -خب دیگه بگو. -من خیلی حرفا دارم عاطفه. ... -چیو نگاه میکنی؟ -بهکلی خیس شدهی. -خودتو نگاه کن، مثل موش آبکشیده شدهی. -من از بارون خیلی خوشم میآد؛ میشوردم. ... با من زندگی کن عاطفه؛ با من زندگی میکنی عاطفه؟ -کاش یهجا ماشیننویس بودم؛ کاش هیچکیو نداشتم؛...
-
[ بدون عنوان ]
3 آبان 1388 11:55
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بهدلیل ِکمشدن ِسرودِ انقلابی ِ Bobby یِ ِخونمان (از بانو جون بائز)، اثر ِازکارافتادنِ گرامافونِ عزیزترازجانمان، از عُموم ِمَردم ِهمیشهدراینصحنهیمجازی، علیالخصوص بیلیــورـاینـگودرـها، استدعا دارد چنانچه واسطه(لینک)ای از سرود ِفوقالذکر سراغ دارند...
-
دور
2 آبان 1388 22:16
مانند کور دستم را گرفتهاند و بردهاند به دور، دور جوزپه اونگارتی نادر نادرپور/جینا لابریولا کاروزو
-
اندر این بیپایانحکایت
1 آبان 1388 17:46
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خانم محترمی در قالب کامنتی عریضهای پیش آوردهاند. چون دیده شدن و پاسخ داده شدن، حق ِ مسلم ِایشان است عریضه و پاسخ را اینجا آوردهام: عریضهی ایشان: بی ربط به این پست شماست اما چند روزیه دنبال فرصت می گردم تا اینا رو بنویسم . تو یه کامنتی که در جواب دوستتون...
-
مست شوید یا کاش کیارستمی جای رمبو، بودلر خوانده بود!
30 مهر 1388 21:28
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 باید همیشه مست بود همهچیز در این است یگانه مطلب این است. تا بار ِهولناکِ زمان را که شانههای شما را درهم میشکند و پشتِ شما را خم میکند احساس نکنید باید همواره مست باشید از چه؟ از شراب از شعر از تقوی هرگونه دلخواهِ شماست اما مست شوید. و اگر گاهی بر پلکانِ...
-
نخستین بوسه
28 مهر 1388 20:40
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نخستین دیدار ما بوی گندم میداد و نخستین بوسه طعم ِ نانِ نصفشده... واهه آرمن اعظم حبیبی
-
نسیم
27 مهر 1388 21:55
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نسیمی میوزد از طرف جوباران سیمابی الا یا ایهاالساقی! نسیمی کز بلندیهای گیسوهای او کوتاه میآید رضا براهنی
-
مولوی بهروایتِ مولوی
26 مهر 1388 21:32
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 رفتم سفر بازآمدم زآخر به آغاز آمدم در خواب دید این پیل جان صحرای هندستان تو
-
برای خواندن پیش از هرچینویسی یا زیر نگاه تو مستهلک میشود
25 مهر 1388 23:19
-
[ بدون عنوان ]
23 مهر 1388 22:46
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 اینروزها سیسالگی ِمرگِ یزدگرد است. سی سال پیش میشده که هر روز این گامها را تا تئاتر شهر –چه نام بامُسمایی برای آنروزها و این روزها- بروی و پایِ بازیِ باجانودلِ بازیگرانِ این بازی بنشینی... و من بهرام بیضائی را میستایم برای ثبتِ آن با خونِ دل و دلِ خون...
-
قابهای بستهی ثانیهها
23 مهر 1388 10:49
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 آی زنِ بالابلند که اومدی تو کانونِ وزرا پی ِگمشدهی لبِ دریای ساعدی واسه بچهت... آی پسر ِجوون که تو تاریکروشن ِاونور ِ عصرجدید -رو همون نیمکت که من یه شب مقصد رو خوندم- گرم ِیه کتاب بودی و موبایلت رو جواب ندادی... آی دخترپسری که هفتهای دو بار خودتونو لبرولب...
-
این... پردهای است در پرده
22 مهر 1388 01:18
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 تازگیا رفته تو خط لیوبا آندریوونا. ولی کور خونده؛ لیوبا عاشق سیمونه؛ سیمون هم که تو حسرتِ ساشا ایوانوونا آههای یهخطی میکشه؛ عوضش ساشا یهدل نه صددل... -بس کن! حالم از اینهمه ابتذال بههم میخوره. -این زندگیته رفیق؛ اگه مبتذله عوضش کن. -آره ایندفعه رو خوب...
-
تیتر با شما
20 مهر 1388 20:17
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 استاد فرانسه گفته بود که برای جلسهی بعد دستور پخت یه غذا رو بنویسیم (شهرام میبینی که به همینزودی ما دوستای دهسالهایم!) و من تازه آخر ِوقتِ کار یادش افتادم. به نازنینترین همکاری که آدم میتونه داشته باشه گفتم که یه چیزی برام بنویسه که تو راه بَرش گردونم. رفت...
-
کی میگه کیبهکیه!؟
20 مهر 1388 00:28
هنوز کسی نظری نداره درمورد نویسنده و مخاطب این نامه!!؟
-
[ بدون عنوان ]
18 مهر 1388 20:11
و هر پارهکاغذ برگیست از درختکی تازهازپایدرآمده